و خرج خانه چند جا همزمان کار میکند، با اصرار دوست صمیمیش تولای به مراسم حنابندان یکی از همسایه هایشان می رود که صفحه جدیدی در زندگی او باز میکند. اتفاق بدی که آن شب برای فیلیز می افتد باعث میشود که او با باریش آشنا شود. به لطف این اتفاق، باریش متوجه میشود دختری که مدتی است میخواهد دوباره ملاقات کند، فیلیز است و این بار نمیگذارد دختر از زندگیاش خارج شود. اگرچه او سعی می کند تمام تلاش خود را بکند تا در زندگی فیلیز اثری بگذارد ، اما واضح است که فیلیز این اجازه را به راحتی نخواهد داد.