سریال روزگارانی در چوکوروا قسمت 172 دوبله فارسی
آدرس کانال مشکی ترکی
https://www.youtube.com/channel/UCmu9...
لینک کانال تلگرامی مشکی:
https://t.me/meshkimedia
آدرس کانال مشکی ترکیدو
https://www.youtube.com/channel/UC-Bs...
داستان قسمت آخر سریال دکتر معجزهگر، فصل اول. نازلی و علی به هم نزدیک میشوند؟ عادل میرود؟
https://youtu.be/TXkOxCPDdOE
داستان قسمت آخر روزگارانی در چوکوروا، فصل دوم. زلیخا و ایلماز به هم میرسند؟ مژگان زلیخا را میکشد؟
https://youtu.be/kcBp2BUALz0
داستان قسمت آخر سریال گودال، فصل سوم. راز یاماچ لو میرود؟ وارتلو فدا میشود؟
https://youtu.be/xszDBYpVIXk
داستان قسمت آخر سریال زن، فصل سوم. بهار و عارف عروسی میکنند؟ عاقبت شیرین چه میشود؟
https://youtu.be/PABScOevTfU
داستان قسمت آخر سریال تردید، فصل دوم. چه بلایی سر ریحان میآید؟ راز بزرگ عزیزه چیست؟ پدر میران کیست؟
https://youtu.be/canJbyG5KkQ
در سخنرانی مراسم ختنه سوران خیریه دمیر، ناگهان حال همه کارگرانی که از غذا خورده بودند بد می شود. دمیر و زلیخا شوکه می شوند و همه مهمانان نیز با تعجب نگاه میکنند. دمیر از غفور میخواهد که فوری دکتر خبر کند و آمبولانس برای بیماران بیاید. گولتن نیز که از غذا خورده است، حالش بد می شود. زلیخا نگران گولتن می شود. صباح الدین و چند دکتر دیگر برای درمان افرادی که مسموم شده اند اقدام میکنند. عده ای دکتر نیز به منطقه می آیند تا همان جا بیماران را درمان کنند. ناجیه نیز حالش بد شده و خطیب به او با گلایه میگوید که چند بار تاکید کرده بود که از این غذا نخورد. دمیر از اینکه جلوی فرماندار ابرو ریزی شده است ناراحت و عصبی است. دمیر و زلیخا به بیمارستان می روند. دمیر از زلیخا میخواهد که به خانه بروند و استراحت کند، اما زلیخا که نگران است میخواهد پیش او بماند.
ایلماز با مژگان بیرون قرار میگذارد تا با او صحبت کند. او تصمیم دارد همه چیز را به مژگان بگوید. او نامه زلیخا را به مژگان نشان میدهد ، و میگوید که متوجه شده است که زلیخا به خاطر او با دمیر ازدواج کرده است. مژگان شوکه شده و با ناراحتی از ایلماز سوال میکند که هنوز هم زلیخا را دوست دارد؟ ایلماز از جواب دادن طفره می رود. مژگان جوابش را گرفته و میخواهد برود. ایلماز به او میگوید که میخواهد زندگی جدیدی را با او و بچه شان شروع کند و همیشه آرزوی پدر شدن داشته است. مژگان حاضر به فراموش کردن ماجرا نیست و از آنجا می رود .
هولیا به خاطر قهر با دمیر به مراسم ختنه سوران نرفته بود یکی از کارگران برای او خبر می آورد که چه اتفاقی در مراسم افتاده است. هولیا سریع به محل می رود و در مورد علت مسمومیت پیگیری میکند. دکتر میگوید که همه به خاطر خوردن مرغ فاسد مریض شده اند.
ایلماز به خانه می رود. نظیره به او میگوید که مژگان با گریه به خانه آمده و سپس رفته است. ایلماز در اتاق ثاب عکس شکسته عروسی خودشان و سینه ریز چشم نظر را روی تخت می بیند. او برای پیدا کردن مژگان به بیمارستان می رود.
در بیمارستان، ایلماز با زلیخا رو به رو می شود. زلیخا با سردی با او برخورد میکند و به او میگوید که دیگر در قلبش جایی ندارد و ایلماز ارزش عشق و صبر او را نداشته است. دمیر از دور آنها را میبیند و جلو می آید. زلیخا همراه دمیر می رود.
دمیر به خانه برگشته و با عصبانیت دنبال غفور میگردد. او غفور را به خاطر خرید مرغ فاسد و آبروریزی به شدت کتک می زند و میپرسد که مرغ ها را از چه کسی خریده. غفور میگوید که ای خطیب خریده است. دمیر بیشتر عصبانی ش
آدرس کانال مشکی ترکی
https://www.youtube.com/channel/UCmu9...
لینک کانال تلگرامی مشکی:
https://t.me/meshkimedia
آدرس کانال مشکی ترکیدو
https://www.youtube.com/channel/UC-Bs...
داستان قسمت آخر سریال دکتر معجزهگر، فصل اول. نازلی و علی به هم نزدیک میشوند؟ عادل میرود؟
https://youtu.be/TXkOxCPDdOE
داستان قسمت آخر روزگارانی در چوکوروا، فصل دوم. زلیخا و ایلماز به هم میرسند؟ مژگان زلیخا را میکشد؟
https://youtu.be/kcBp2BUALz0
داستان قسمت آخر سریال گودال، فصل سوم. راز یاماچ لو میرود؟ وارتلو فدا میشود؟
https://youtu.be/xszDBYpVIXk
داستان قسمت آخر سریال زن، فصل سوم. بهار و عارف عروسی میکنند؟ عاقبت شیرین چه میشود؟
https://youtu.be/PABScOevTfU
داستان قسمت آخر سریال تردید، فصل دوم. چه بلایی سر ریحان میآید؟ راز بزرگ عزیزه چیست؟ پدر میران کیست؟
https://youtu.be/canJbyG5KkQ
در سخنرانی مراسم ختنه سوران خیریه دمیر، ناگهان حال همه کارگرانی که از غذا خورده بودند بد می شود. دمیر و زلیخا شوکه می شوند و همه مهمانان نیز با تعجب نگاه میکنند. دمیر از غفور میخواهد که فوری دکتر خبر کند و آمبولانس برای بیماران بیاید. گولتن نیز که از غذا خورده است، حالش بد می شود. زلیخا نگران گولتن می شود. صباح الدین و چند دکتر دیگر برای درمان افرادی که مسموم شده اند اقدام میکنند. عده ای دکتر نیز به منطقه می آیند تا همان جا بیماران را درمان کنند. ناجیه نیز حالش بد شده و خطیب به او با گلایه میگوید که چند بار تاکید کرده بود که از این غذا نخورد. دمیر از اینکه جلوی فرماندار ابرو ریزی شده است ناراحت و عصبی است. دمیر و زلیخا به بیمارستان می روند. دمیر از زلیخا میخواهد که به خانه بروند و استراحت کند، اما زلیخا که نگران است میخواهد پیش او بماند.
ایلماز با مژگان بیرون قرار میگذارد تا با او صحبت کند. او تصمیم دارد همه چیز را به مژگان بگوید. او نامه زلیخا را به مژگان نشان میدهد ، و میگوید که متوجه شده است که زلیخا به خاطر او با دمیر ازدواج کرده است. مژگان شوکه شده و با ناراحتی از ایلماز سوال میکند که هنوز هم زلیخا را دوست دارد؟ ایلماز از جواب دادن طفره می رود. مژگان جوابش را گرفته و میخواهد برود. ایلماز به او میگوید که میخواهد زندگی جدیدی را با او و بچه شان شروع کند و همیشه آرزوی پدر شدن داشته است. مژگان حاضر به فراموش کردن ماجرا نیست و از آنجا می رود .
هولیا به خاطر قهر با دمیر به مراسم ختنه سوران نرفته بود یکی از کارگران برای او خبر می آورد که چه اتفاقی در مراسم افتاده است. هولیا سریع به محل می رود و در مورد علت مسمومیت پیگیری میکند. دکتر میگوید که همه به خاطر خوردن مرغ فاسد مریض شده اند.
ایلماز به خانه می رود. نظیره به او میگوید که مژگان با گریه به خانه آمده و سپس رفته است. ایلماز در اتاق ثاب عکس شکسته عروسی خودشان و سینه ریز چشم نظر را روی تخت می بیند. او برای پیدا کردن مژگان به بیمارستان می رود.
در بیمارستان، ایلماز با زلیخا رو به رو می شود. زلیخا با سردی با او برخورد میکند و به او میگوید که دیگر در قلبش جایی ندارد و ایلماز ارزش عشق و صبر او را نداشته است. دمیر از دور آنها را میبیند و جلو می آید. زلیخا همراه دمیر می رود.
دمیر به خانه برگشته و با عصبانیت دنبال غفور میگردد. او غفور را به خاطر خرید مرغ فاسد و آبروریزی به شدت کتک می زند و میپرسد که مرغ ها را از چه کسی خریده. غفور میگوید که ای خطیب خریده است. دمیر بیشتر عصبانی ش
Category
📺
TV